آرزوهای من

حرف هایی از عمق وجود

آرزوهای من

حرف هایی از عمق وجود

اگر بودم

اگر بودم...

چه شبها تا سحر نام تو را از دل صدا کردم
دلم را با جنون بی کسی ها آشنا کردم
نفهمیدم چه رنگی دارد این شبهای شیدایی
که قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا کردم
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
به راه کوچه برفی ترا از خود جدا کردم
نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه
تو را من در ته این کوچه برفی رها کردم
چه شبها تا سحر با قاصدک در خلوتی بیرنگ
نشستم مو به موی خاطراتت را سوا کردم
به پای قاصدک بستم صبوری را شبیه گل
نوشتم روی گلبرگش که من بی تو چه ها کردم

 

اگر باد بودم می وزیدم،
اگر ابر بودم می باریدم،
اگر مهر بودم می تابیدم،
اگر خدا بودم می آفریدم تا بدانی دوستت دارم ....
اگر ابر بودی به انتظار اشکت می نشستم،
اگر مهر بودی در پرتو ات خود را گرم می کردم،
اگر باد بودی چون برگ خزان خود را بدستت می سپردم،
اگر خدا بودی به تو ایمان می آوردم تا بدانی دوستت دارم،
اگر هیچ بودی از تو ابر سپیدی می ساختم،
از تو خورشید با شکوهی بوجود می آوردم،
تو را نسیم ملایمی می کردم
از تو خدایی بزرگ می ساختم،
تا بدانی که فقط تو را دوستت دارم....

بنام او
غریبه...چشات غمگین.....صدات گرفته
موندی تو راه.....برسه یه اشنا
غریبه......یه وقت پا نذاری تو شهر ما
مردم ما ......دور شدن از دل ادما
غریبه......برو اونجا.....که میگن غربت ما ادما
هرچی باشه.......بهتره از شهر ما
غریبه.....چشام غمگین......صدام گرفته
وایسا....منم میام با تو به غربت ادما
غریبه......منو تو با هم غریبیم
شاید یه روز برسیم تو دلامون به صدای اشنایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد